آسمان را که مينگرم عطر خيالت مجالم نميدهددوباره از نو بازميگردم به سر سطر
آنجا که نام زيباي تو نگاشته شده است آنجا که نام من آغاز ميشود
آن لحظه که عشق مي رويد و من در هوايش نفس ميکشم. فانوس ستاره ها را خاموش ميکنم و چهره ي مهتاب را در پشت ابرهاپنهان ميکنم
تا دستانم در دست هاي گرم تو جاي دارد چشم هايم را بر روي هر آنچه ديدنيست ميبندم
تصنيف عشق را برايت زمزمه ميکنمتا غروب ستاره ها کنارم بمان و بدان که عاشقانه دوستت دارم